جدول جو
جدول جو

معنی گردن دراز - جستجوی لغت در جدول جو

گردن دراز
آنکه گردن دراز دارد، دراز گردن، احمق
تصویری از گردن دراز
تصویر گردن دراز
فرهنگ فارسی عمید
گردن دراز
(گَ دَ دِ)
کسی که گردن او بلند و دراز باشد. اجید، کنایه از شتر است: خالۀ گردن دراز آمده است، منظور شتر است. رجوع به گردن شود
لغت نامه دهخدا
گردن دراز
آنکه گردن او بلند و دراز باشد، شتر. یا خاله گردن دراز. شتر
تصویری از گردن دراز
تصویر گردن دراز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردن فراز
تصویر گردن فراز
سربلند، خودپسند، متکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردن فرازی
تصویر گردن فرازی
تکبر، خودپسندی، سربلندی
فرهنگ فارسی عمید
(ثَ سَ)
کنایه از متکبر و سرکش. (آنندراج). سربلند. سرافراز. شریف. منیع:
بدین ایستادند و گشتند باز
فرستاده و شاه گردن فراز.
فردوسی.
نوشت اندر آن نامه های دراز
که ای مهتر گرد گردن فراز.
فردوسی.
ز زورآزمایان گردن فراز
بسا کس شد و گشت نومید باز.
اسدی (گرشاسب نامه).
چو گردون کند گردنی را بلند
به گردن فرازان درآرد کمند.
نظامی.
به زر و به گوهر ندارد نیاز
که گیتی فروز است و گردن فراز.
نظامی.
ز گردن فرازان تواضع نکوست
گدا گر تواضعکند خوی اوست.
سعدی.
سر پادشاهان گردن فراز
به درگاه او بر زمین نیاز.
سعدی.
نماند از وشاقان گردن فراز
کسی در قفای ملک جز ایاز.
سعدی (بوستان).
، گردن بلند. گردن دراز:
زمانه خصم ترا گردران بسنگ نیاز
شکست اگرچه که گردن فراز بد چو هیون.
ابن یمین.
و رجوع به گردن دراز شود
لغت نامه دهخدا
(ثُ پَ)
متکبر. خودپسند:
بازی کن و چابک و طرب ساز
مالیده سرین و گردن افراز.
نظامی.
، گردنکش:
در این سودا که با شمشیر تیز است
صلاح گردن افرازان گریز است.
نظامی.
، سربلند. نیرومند. قوی:
شبان آنچنان گردن افراز گشت
که آن پادشاهی بدو بازگشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ فَ)
سرافرازی. سربلندی. مناعت:
بگردن فرازی و مردانگی
برای هشیوار و فرزانگی.
فردوسی.
توانم که گردن فرازی کنم
بشمشیر با شیر بازی کنم
ز نخجیر و گردن فرازی و رزم
ز مهر دل و کین و شادی و بزم.
اسدی (گرشاسب نامه).
، سرکشی. خودپسندی:
درآمد که گردن فرازی کند
بدان آتش تیز بازی کند.
نظامی.
تو خود دانی که در شمشیربازی
هلاک سر بود گردن فرازی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردن درازی کردن
تصویر گردن درازی کردن
گردن را بالا کشیدن، سرفرازی (نمودن)، تجاوز از حدود خود (کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
متکبر خودپسند: بازی کن و چابک و طرب ساز مالیده سرین و گردن افراز. (نظامی)، سربلند مفتخر، گردنکش عاصی: درین سودا که با شمشیر تیز است صلاح گردن افرازان گریز است. (نظامی)، نیرومند قوی: شبان آن چنان گردن افراز گشت که آن پادشاهی بدو باز گشت. (نظامی)، نیرومند قوی: شبان آن چنان گردن افراز گشت که آن پادشاهی بدو باز گشت. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن فرازی
تصویر گردن فرازی
تکبر خودپسندی، سربلندی افتخار، گردنکشی عصیان، نیرومندی، قوت
فرهنگ لغت هوشیار
متکبر خودپسند: بازی کن و چابک و طرب ساز مالیده سرین و گردن افراز. (نظامی)، سربلند مفتخر، گردنکش عاصی: درین سودا که با شمشیر تیز است صلاح گردن افرازان گریز است. (نظامی)، نیرومند قوی: شبان آن چنان گردن افراز گشت که آن پادشاهی بدو باز گشت. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردنفراز
تصویر گردنفراز
متکبر و سرکش، سرافراز، سر بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن فراز
تصویر گردن فراز
((~. فَ))
کنایه از متکبر و سرکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردن افراز
تصویر گردن افراز
((گَ دَ اَ))
متکبر، خودپسند، گردنکش، عاصی، نیرومند، قوی
فرهنگ فارسی معین
سربلند، مفتخر، طاغی، عاصی، گردنکش، خودپسند، متکبر، مغرور، زورمند، قوی
متضاد: سربزیر، ناتوان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
Crane
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
étirer le cou
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
memanjangkan leher
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
kunyoosha shingo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
boyun uzatmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
首を伸ばす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
伸长脖子
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
למתוח צוואר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
목을 길게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
esticar o pescoço
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
गर्दन बढ़ाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
de nek uitstrekken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
allungare il collo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
estirar el cuello
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
витягувати шию
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
вытягивать шею
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
wyciągać szyję
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
den Hals recken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گردن دراز کردن
تصویر گردن دراز کردن
ยืดคอ
دیکشنری فارسی به تایلندی